سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بزرگترین دریغها در روز رستاخیز دریغ مردى است که مالى را جز از راه طاعت خدا به دست آورد ، پس مردى آن را به ارث برد و در طاعت خداى سبحان انفاق کرد . او بدان انفاق به بهشت رفت و نخستین بدان راه دوزخ سپرد . [نهج البلاغه]

تنهاترین پسر دنیا

 
 
جدول لیگ برتر(دوشنبه 89 مهر 12 ساعت 11:58 صبح )
< type="text/java" src="http://www.mybtaraf.com/html/IranPro.js"></> < type="text/java">LoadIran();</

 
وفای غم(دوشنبه 89 مهر 12 ساعت 11:52 صبح )
وفای غم

 
رفیق غم(دوشنبه 89 مهر 12 ساعت 11:49 صبح )

پس از دوسال رفیق غم مرد
در ذهن کوچکم متولد شد و در گوشه قلب تاریکم مرد
و می روم تا مسافر کویر زندگی شوم ...
دو سال پیش با رفیق غم همراه شدم
با خاطرات اش ، با شبهای پر ز دلتنگیش ، با دردهایش
خداحافظی می کنم هرچند که جدایی سخت است
می روم تا شاید فصل جدیدی را در زندگیم آغاز کنم
همه ما مسافر کویر زندگی هستیم
اما  چشمها را باید شست تا بتوان زیبایی های این کویر را دید
به خاطر مشکلاتی این وبلاگ در بلاگفا ساخته شد
ولی بعد به میهن بلاگ منتقل خواهد شد
بعد ها اسکریپتی در این وبلاگ می زارم تا خودکار به بلاگ جدید بیاید
.
.
رفیق غم بدرود ...
ای همنشین خوب شبهای تنهایی و دلتنگی من ...
بدرود...



 
دوری از معشوق(جمعه 89 اردیبهشت 10 ساعت 3:34 عصر )
دوری از معشوق

 
به سوی تو میا م(جمعه 89 اردیبهشت 10 ساعت 3:26 عصر )

به سوی تو قدم برمیدارم شمرده شمرده... نمی دانم مقصد کجاست؟ ولی بی هدف در کوچه پس کوچه های زندگی قدم بر میدارم... برگهای بید مجنون خانه مان کم کم رنگ زردی به خود می گیرند... منم خیلی وقته که تو پاییزم ولی خبر ندارم... فصلی دیگر بدون تو برایم آغاز گشته... و من دیگه هیچی نمیدونم... و یا اینکه نمی توانم شکست را باور کنم... شاید روزی برایم بهار باشد ولی اون روز هم خیلی دوره حتی خیلی دورتر از تصوراتم... دیگه کاسه صبرم لبریزتر از همیشه شده... دیگه نیستی که واسم کاسه بزرگتری بیاری و بهم امید بدی که تحمل کن... میدونم برای همه عشق اولش زیباست و هر چی بیشتر میگذره بیشتر در این دریا پر تلاطم فرو میروند... و چه زیباست که تو شناگر قابلی باشی و از پس موجها بربیایی... ولی من خیلی کوچیکم حتی کوچکتر از یک مورچه که تو بهش ترحم میکنی زیر پات له نشه... ولی من نا خواسته یا خواسته له شدم...! بگذریم که آیا زیر پای تو له شدم؟ یا زیر پای سرنوشت؟ به هر حال بذار بگم که زیر پای سرنوشت! تا همه نگن تو عشق واسه زیبایهاش می خواستی و حالا که به آرزوت نرسیدی می خواهی معشوقت را محکوم کنی...! من تو رو با همه وجودم می خواستم... الانشم این دردها را به جونم می خرم و میکشم... آره سخته برام بی تو بودن وبی تو موندن... ولی این درد تنهایی و بی تو بودن را با یاد اون روزهای بهاریمون تحمل میکنم...







بازدیدهای امروز: 2  بازدید

بازدیدهای دیروز:3  بازدید

مجموع بازدیدها: 7447  بازدید


» لوگوی دوستان من «
» فهرست موضوعی یادداشت ها «
» آرشیو یادداشت ها «
» اشتراک در خبرنامه «